لینک های اصلی
عضویت گیم نت ها
ورود گیم نت ها
بهترین بازیکنان کانتر
بهترین بازیکنان pes
لیست گیم نت ها
فرم ثبت امتیازات کانتر
فرم ثبت امتیازات pes
 مطالب و مقالات
اجتماعی و جامعه
اداری و مدیریت
اطلاعات عمومی
اقتصاد، پول و بانک ها
پزشکی سلامت
تاریخی
جغرافیا
درسی و کمک درسی
رایانه و نرم افزار
زبان و ادبیات
گیاه شناسی و کشاورزی
مذهبی و دینی
   بخش مطالب >> زبان و ادبیات

داستان اسکندر و دیوژن

مجموعه مربوطه:زبان و ادبیات تاریخ نوشتن مطلب : 2021/12/18

این مطلب در مورد اسکندر و دیوژن حکیم معروف یونانی است که قناعت بی نیازی و خوشبختی حکیم یونانی را نشان می دهد.

مطلب بصورت رایگان آماده دریافت است فقط دانلود کرده و استفاده کنید.
ردیف نوع فایلها تعداد فایل های موجود در داخل فایل زیپ تعداد صفحات اندازه فایل فرمت فایل دانلود دانلود کنید

لینک دانلود
1 word
pdf
XPS
فایلها ویرایش شده و آماده استفاده است فقط دانلود کنید.
3عدد 1 272 kB ZIP

داستان اسکندر و دیوژن

داستان اسکندر و دیوژن

همینکه اسکندر، پادشاه مقدونی، به عنوان فرمانده و پیشوای کل یونان در لشکر کشی به ایران انتخاب شد، از همه طبقات برای تبریک نزد او می آمدند. اما دیوگنس(دیوژن)، حکیم معروف یونانی، که در کورینت به سر می برد کمترین توجهی به او نکرد. اسکندر شخصا به دیدار او رفت. دیوژن که از حکمای کلبی یونان بود(شعار این دسته قناعت و استغناء و آزاد منشی و قطع طمع بود) در برابر آفتاب دراز کشیده بود. چون حس کرد جمع فراوانی به طرف او می آیند، کمی برخاست و چشمان خود را به اسکندر که با جلال و شکوه پیش می آید خیره کرد، اما هیچ فرقی میان اسکندر و یک مرد عادی که به سراغ او می آمد نگذاشت و شعار استغناء و بی اعتنایی را حفظ کرد. اسکندر به او سلام کرد، سپس گفت:اگر از من تقاضایی داری بگو.
دیوژن گفت: یک تقاضا بیشتر ندارم، من از آفتاب استفاده می کردم، تو اکنون جلو آفتاب را گرفته ای. کمی آن طرف تر بایست!

این سخن در نظر همراهان اسکندر خیلی حقیر و ابلهانه آمد. با خود گفتند عجب مرد ابلهی است که از چنین فرصتی استفاده نمی کند. اما اسکندر که خود را در برابر مناعت طبع و استغناء نفس دیوژن حقیر دید، سخت در اندیشه فرو رفت. پس از آن که به راه افتاد، به همراهان خود که فیلسوف را ریشخند می کردند گفت: به راستی اگر اسکندر نبودم، دلم می خواست دیوژن باشم.